احوال

ساخت وبلاگ
ملالی نیست جز حسرت یک خنده ی از دل 
از آن زمان که رفته ای 
دیگر چشم به آسمان ندوخته ایم 
تا بیابیم ستاره ای که نشان می دادی 

دیگر کسی سراغ آسمان را هم نمی گیرد 
که بغض آلود است و ابری 
اما ، نه بارانی و نه اشکی 
همه سر به لاک غم دارند 
شاعران از فراق می گویند 
شهر از ترانه غم آذین است 
و تو باور نمی کنی 
که همگان خاموشند 
همگان لب دوختند 
تنها گروهی مد هو شند 

ما هستیم و اندوهی مداوم 
که گاه باور وعده های پوشالی 
از یادمان می برد که غمگینیم 
خانه ها سوت و کورند 
کوچه ها پائیزیست 
شهر در دست بی تدبیری است 
و عشق ، واژه جان گیریست 
که حقیقت بی پروائیست 

هرکه خدا جوی است 
درد مند است 
و هر که از خدا دور است 
فرهمند است 

به که باید گفت 
سر در گریبانیم 
و جز تحمل تکلم خاموشی 
چاره ای نیست 

تنهاترین تنها ...
ما را در سایت تنهاترین تنها دنبال می کنید

برچسب : احوال, نویسنده : hs1363o بازدید : 150 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:17