به نام شهریور....
دستپاچهترین فرزند سال....دستپاچهی بستن بار و بنهی گرما....
دستپاچهی تمام شدن...
مرز سبزی تابستان و زردی خش خش وار پاییز....به نام شهریور...
با عصرهایی کشدار و شبهای غم آلودهی رفتن....
شهریوری که توی گوش تمام روزهایش
صدای زنگ مدرسهها پیچیده
و مثل طفل فراری از مکتب
دلش پیچ میخورد و سرش تاب....به نام شهریور....
که باد پاییزی ، تن رنجورش را میلرزاندو گرمای مردادی
هنوز توی رگهایش جاریست....من میبوسمت شهریور جان
که امیدهای وصالم
توی چشمان پر اضطرابت پیداست....
برچسب : نویسنده : hs1363o بازدید : 118